مساهبه
به زبان فارسی افغانی ایرانی اصیل نویسندگی می کند.»
«صالح عطایی(1) تنها نویسندهای که به ترکی آذربایجانی نویسندگی میکند.»«صالح عطایی تنها نویسندهای است که در زبان ترکی آذربایجانی ایران به معنای واقعی کلمه نویسندگی میکند.» جمله بالا را «رضا سیدحسینی» با تحکمی خاص وقتی گفت که پس از پایان مصاحبهام با او پیرامون خاطرات کودکی و نوجوانیاش در اردبیل، موضوع ادبیات معاصر آذری را مطرح کرده بودم.
آیدین فرنگی(2)
پیش از ظهر آفتابی یکی از روزهای دی ماه ۸۵، وقتی سیدحسینی را در ساختمان دائرهالمعارف فرهنگ آثار ملاقات کردم، پس از پایان مصاحبهای با موضوع خاطرات کودکی و نوجوانی وی در اردبیل، پرسشی را نیز در مقوله ادبیات معاصر آذری پیش کشیدم. سیدحسینی در پاسخ گفت: «من به این نتیجه رسیدهام نویسندههایی را که در ایران به زبان آذربایجانی مینویسند به دو دسته میتوان تقسیمبندی کرد. نخست آنهایی که اصرار دارند زبان نوشتههای خود را به ترکی استانبولی نزدیکتر کنند و دوم کسانی که مصر هستند تا به ترکی قفقازی بنویسند. هر دو گروه هم در یک نکته اشتراک نظر دارند: اینکه باید زبان ترکی آذربایجانی ایران را تغییر بدهند تا به تصورشان زبانی ادبی خلق شود.»
سیدحسینی بلافاصله پس از تقسیمبندی فوق، ادامه داد: «در این بین فقط یک نویسنده که به معنای واقعی کلمه نویسندگی میکند، در حال نوشتن به زبان ترکی آذربایجانی ایران است: صالح عطایی. ماجرای او هم تقریبا همان داستان کمدی الهی دانته است. دانته هم وقتی شروع به نوشتن با زبان عامیانه کرد، عدهای داد و بیداد راه انداختند، اما سرانجام این کار دانته بود که ماندگار شد.
سیدحسینی سپس به مساله ضرورت ماندگاری زبان ترکی آذربایجانی در ایران اشاره کرد و افزود: «اگر ما در آذربایجان ایران نویسنده حرفهای نداشته باشیم، زبانمان یا با ترکی قفقازی یا با ترکی استانبولی قاتی شده و به یکی از آندو خواهد پیوست؛ در حالیکه ما باید زبان خودمان را داشته باشیم. کسانی هم که موقع ترکی نوشتن یا به زبان جمهوری آذربایجان یا به زبان ترکیه تمایل نشان میدهند، اگر واقعا نویسنده هستند باید به ترکی خودشان بنویسند و اگر نمونهای سراغ ندارند، بهتر است دقت کنند تا بدانند عطایی آثارش را چگونه نوشته است.»
تقریبا یک سال پس از آن مصاحبه بود که رضا سیدحسینی را در اردبیل دیدم؛ در حالیکه داشت در محفلی کوچک ترجمه یکی از فصلهای رمان صالح عطایی (منیم آدلاریم/ نامهای من) را برای کسانی که دورش حلقه زده بودند با صدایی پرطنین میخواند.
صالح عطایی، شاعر و نویسنده، سال ۱۳۴۴خورشیدی در اردبیل به دنیا آمده و تاکنون آثار زیر از وی منتشر شده:
ـ بلکه داها دئینمهدیم(شاید دیگر نتوانم بگویم) مجموعه شعر آذری
ـ دونکیشوت و دلی دومرولون کؤرپوسو(دونکیشوت و پل دومرول دیوانه) مجموعه داستان آذری
ـ منیم آدلاریم(نامهای من) رمان آذری
علاوه بر این او مجموعهای از شعرها و مقالههای «ایلهان برک»، شاعر پیشگام دومین موج نو شعر ترکیه را به فارسی برگردانده و آماده نشر دارد. دفتری دیگر از شعرهای ترکی عطایی نیز برای چاپ آماده شده است
قایناق: وطن یولی(3)، ویژه نامه دانشجویی آذربایجانی دانشگاه تهرانشماره بیستم، دی ماه 91 ، قیمت 500 تومان
رمیش میریشوف(کامبیز تئی نواز سابق)
بر همین اساس جناب آقای سؤز آتان از خاطرات شیپ شیرین کودکی اش سخن کفت: «یک روزی من رفته بودم یه جایی، یه هویی یه گربه پشمالویی پرید وسط حرفم و من مجبور شدم موش بدوانم، بعد از اینکه من موش را بدواندم آن گربه پشمالو که همچون پشمک می موند دنبال موش گرفت و از وسط حرفم بیرون پرید.»
جناب آقای سؤز آتان در حین اینکه از خاطرات پیش پیشی و موش موشی اش تعریف می کرد، من سئوالی در مقوله ادبیات معاصر افغانی ایرانی پیش کش کردم. در پاسخ گفت: «پیش پیش پیش! ببخشیند من حواسم یه جای دیگه بود. در جواب این سئوال وزین و موزون شما باید بگویم که من طی آزمایشات متعدد و مکرری که مثل انشتین(5) انجام داده ام به این نتایج ارزشمند رسیده ام که نویسنده هایی که در ایران به زبان افغانی می نویسند می توان آنها را به دو دسته تقسیم بندی کرد:
اولندش: آنهایی که زور می زنند که زبان نوشته های خود را به زبان فارسی تاجیکی نزدیک کنند.
دومندش: آنهایی که زور می زنند که به فارسی افغلونی خاورمیانه ای بنویسند. این دو گروه هر چند که زور زدنشان متفاوت است اما یک نقطه مشترک دارند که سعی می کنند زبان شیرین افغانی ایرانی را تغییر دهند که این کار هم به نظر بنده خیلی زشت و بی ادبی محض است. اینها به خیال خودشان فکر می¬ کنند که می توانند با این کارشان زبانی با طعم عسل تولید کنند. غافل از اینکه متوجه نیستند که عسلهای این دوره و زمونه همشان قلابی اند.»
جناب سؤز آتان عینک ته استکانی اش را در آورده و بعد آنکه یه کمی هو کرده شروع به تمیز کردن آن می کند. اما عینکش تمیز نمی شود. با این اوصاف او دوباره لب تر می کند و شروع به سخن گفتن می نماید:
«در این کهکشان راه شیری تنها یک نفر به زبان قند و عسل فارسی افغانی ایرانی اصیل نویسندگی می کند آن هم کسی نیست جزء جناب آقای آیاق یالین. آیاق یالین با آنکه پا برهنه است از خس و خاشاک زمانه نمی ترسد و در راهی که گرفته پیش می رود.
پیش پیش پیش! ببخشید باز هم گربه؟!! بله می گفتم ماجرای آیاق یالین مثل ماجرای کمدی است که کسی آن را باز نکرده است و و وقتی آن را باز کند با کمربند مشکی دان سه او مواجه میشود.»
سؤز آتان سپس به مسئله ماندگاری زبان فارسی افغانی در ایران اشاره می کند. و با انگشت اشاره راز ماندگاری آن را در سنگ نمکی که در جلویش گذاشته است می داند. ایشون در ادامه بیانات پر فیضشان باز هم افزودند: «هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که نمک تمام شود!. وقتی که نمک تمام شود نمکدانها خالی میشوند و زخمهایی که باید بر روی آن نمک پاشیده شود چرک می کنند. عفونت همه جا را فرا می گیرد.»
با این تعبیر زیبا، جناب آقای سؤز آتان در ادامه افزودنیهای لازم را بر سخنان خود افزودند و دوباره گفتند: «ما باید از آیاق یالین الگو بگیریم. باید الگوی او را به خیاط برده و از او برای خود کت و شلوار مناسب با تیپمان سفارش بدهیم تا لباسی که می پوشیم مناسب انداممان باشد. بیایید از نداشته هایمان دشت کنیم تا محتاج دشت بانها نشویم.»
باید این را هم بگویم که آیاق یالین شاعر، آشپز، نویسنده، بقال، مخترع، طنزنویس و یکی از نوابغ سال هزار و سیصد و اندی بوده وعاشق اندی است. او در یکی از روستاهای سرپوشیده امروزی به دنیا آمد که آثار ذیل از وی منتشر شده است:
ـ کفشهایم کو؟!!
ـ مردی با پاهای کثیف
ـ پابرهنه ها به بهشت نمی روند.
ـ مردی که کفشهایش را چال کرد.
ـ پا برهنه شماره 1356 (این کتاب رمانی بلند است که آیاق یالین آن را در طول 36 سال رندگی پر برکتش نوشته است و هر موقع هم که نفسش بند آمد این رومان تمام خواهد شد.)
ـ پیش پیش پیش! (این کتاب جالب یکی از کتابهای مشهور سؤز آتان است که به نظرم حیف است که اشاره ای به آن نداشته باشیم. مضمون این کتاب پیش پیش پیش! است که نویسنده آن طی مصاحبه هایی که انجام داده است با کلمات رمزی پیش پیش پیش! پر شده است که تا به حال هیچ کس نتوانسته است آین کتاب با ارزش را رمز گشایی کند.
در پایان شعری از آیاق یالین می آوریم تا ترنم آن را در عمیقترین نقطه وجودتان احساس کنید.
«همه چیز بوی قرمه سبزی می دهد/ من دارم سرخ می¬شوم/ شاید باور نکنی/ شب درون من جای گرفته است/ خودم را میخورم/ انگار کسی خود خوری ام را باور ندارد/ خاب بر سرتان/ باور کنید/ چشمهایتان را به سیخ می کشم/ تا حرارت من را باور کنید/ من زغال سیاهم/ که از بخت سیاهم، سرخی عایدم شد.»
--------------------------------------------
اتک یازی:
2ـ آیدین فرنگی یکی از دوستان نزدیک من است که از دور و نزدیک با کارهایش آشنا هستم و نمی دانم که چرا نامش در بالای مصاحبه ای قرار گرفته است که در آن مصاحبه به جزء توهین چیزی نمی توان مشاهده کرد لابد کار اجنه است که نام او را با هجی و مجی حک کرده اند. امیدوارم که اینطور باشد وگرنه کار ما با آدمیزاد طول خواهد کشید.
3ـ این نشریه یک از نشریات زیبایی است که تاکنون به اندازه حتی یک سر سوزن دروغ نگفته است و همه نوشته ها و مقاله های آن راست محض است. امیدوارم با خواندن این مجله وزین و موزون و به نرخ روز نوشته شده بیشتر به حقایق آن پی ببرید. این نشریه به یاری شما آذربایجانیها نیازمند است. هیچ کس تنها نیست. هر کجا باشید این نشریه حقیقت را خواهد گفت. چونکه زبان این نشریه زبان واقعی است که می توانید در کله پاچه پزی ها هم مزه اش را امتحان کنید.
4ـ این کلمه بیشتر در زبان زیبای ترکی(با قاعده ترین زبان بین المللی دنیا) کاربرد دارد. این کلمه بهترین نیروی محرکه برای جرکت دادن چهارپایان است.
5ـ انتشتین: دانشمند بی ادبی که زبانش را برای همه درآورد و از آن موقع به بعد بود که به تاریخ پیوست. تاریخ علم را بر همین اساس به دو دوره می توان تقسیم کرد: اول: تاریخ قبل از زبان درآوردن انشیتن دوم: تاریخ بعد از در آوردن زبان انشتین. به هر حال میتوان نقش زبان را در هر زمینه ای مشاهده کرد.
سئویرم؟!! ائله ننه¬م ده، کیچیک عمیمی سئویر، کیچیک عمیم ده، ایتینین کوچویونو...» 







یازماسام ایچیمده کی کلمه لر بئینیمی دلیک دئشیک ائدر. یازیرام بلکه کال کلمه لریم یئتیشدی و کیمسه یه دادلی گلدی و .....